وقتی اولین بار داستان برند Wendy’s را شنیدم—اینکه چطور با چند تا شوخی ریز و جواب های بامزه توی توییتر توانستند سر زبان ها بیفتند—راستش کمی حسودی ام شد. نه به خاطر قدرتشان، بلکه به خاطر جسارتی که داشتند. همان موقع با خودم گفتم اگر یک برند فست فود می تواند با یک لحن شوخ و سرزنده توجه بگیرد، چرا ما در کسب وکارهایی مثل پیکسمر نتوانیم همین حس را، البته کمی حرفه ای تر، وارد ریلزها و سناریوهای مان کنیم؟ اینجا بود که فهمیدم طنز اگر درست استفاده شود، فقط نمی خنداند—برند می سازد.

۱) شناخت شخصیت برند و آدم هایی که با آن حرف می زنید
قبل از اینکه بخواهید حتی یک شوخی کوچک در سناریو جا بدهید، باید بفهمید برندتان از چه جنسی است. مثلا من اوایل فکر می کردم طنز یعنی همین که یک تیکه بندازی و تمام. اما بعد از مدتی فهمیدم لحن یک عکاس صنعتی با یک عکاس عروسی زمین تا آسمان فرق دارد. برای من، وقتی با خانواده ها و زوج هایی سروکار داشتم، فهمیدم شوخی باید نرم باشد، محترمانه باشد. انگار که لبخند بزنی، نه اینکه قهقهه بزنی. اگر جنس طنز با شخصیت برند جور نباشد، محتوا مثل یک لباس نامناسب روی تنش می نشیند.

۲) طنز باید به اندازه نمک غذا باشد
یک بار ریلزی را دیدم پر از شوخی بود. نتیجه؟ بیشتر از اینکه مخاطب بفهمد من کارم چیست، فقط یادش مانده بود که کلی ادای الکی درآورده. اینجا بود که فهمیدم طنز باید مثل نمک باشد: اگر کم باشد غذا بی مزه است، اگر زیاد باشد اصلا خوردنی نیست. الان همیشه یک شوخی کوتاه می گذارم، همانقدری که لبخند بیاورد، نه آنقدری که اصل پیام را قورت بدهد.

۳) جای درست طنز از همه چیز مهم تر است
بارها شده که یک ایده بامزه داشتم ولی هرکاری کردم نمی دانستم کجا بگذارمش. آخر سر فهمیدم زمان بندی شوخی تقریبا نصف اثرگذاری اش را تعیین می کند. مثلا اگر اول کار شوخی کنید، ممکن است مخاطب فکر کند پیام اصلی اصلا اهمیت ندارد. ولی اگر وسط یک صحنه جدی یک شوخی خیلی کوچک بیاید، نتیجه فوق العاده تر می شود، انگار یک لحظه هوای تازه وسط کار. ترکیب تضادها واقعا جواب می دهد.

۴) طنز و پیام برند باید مثل دو نخ به هم پیچیده شوند
چیزی که همیشه مرا نجات داده این بوده که بعد از هر شوخی خیلی سریع برگردم به اصل ماجرا. یعنی می خندانم، اما بعد می گویم: «خب… اما واقعیتش اینه که ما تو پیکسمر وقتی جدی کار می کنیم، حساسیت مون روی هر فریم مثل کار هنریه.» اینطوری مخاطب هم می خندد، هم خیال می کند با یک تیم حرفه ای طرف است. شوخی برای من فقط یک تلنگر است، نه هدف.

۵) کلیپ را کوتاه نگه دار، هیچ کس وقت اضافه ندارد
طنز اگر طولانی شود اثر خودش را از دست می دهد. بهترین شوخی ها همیشه کوتاه ترین ها هستند. برای همین الان وقتی سناریو می نویسم، خودم را مجبور می کنم آن را تا جایی که ممکن است فشرده کنم. مخاطب اگر خندید یا لبخند زد، همان چند ثانیه زده.

۶) آزمایش کن، اشتباه کن، دوباره امتحان کن
هیچ کس از همان اول نمی فهمد چه طنزی برای مخاطبش جواب می دهد. خود من چندین ریلز ساختم که فکر می کردم وایرال می شود، اما کسی حتی ذخیره شان هم نکرد. بعد ناگهان یکی از ساده ترین ریلزها، که فقط یک شوخی کوچک داشت، چند برابر بقیه دیده شد. همانجا بود که فهمیدم باید گوشم به مخاطب باشد، نه فقط حس خودم. کامنت ها، ذخیره ها، اشتراک گذاری ها… همه این ها یک جور نقشه راه اند.

آخر سر اگر بخواهم تجربه ام را جمع بندی کنم، می گویم طنز یک ابزار فوق العاده است، اما فقط وقتی درست استفاده شود. وقتی شخصیت برندتان را بفهمید، شوخی را درست اندازه کنید، در نقطه درست قرار بدهید و مدام آزمون و خطا کنید، آن موقع ریلزها هم سرگرم کننده می شوند، هم اثرگذار، هم برندتان را انسانی تر و قابل اعتمادتر می کنند.
اگر هم حوصله ی اینکارارو نداری و میخوای تولید محتوای برندت رو دست یه تیم خوش فکر و خلاق قرار بدی تیم ما با افتخار میتونه در خدمت شما باشه فقط کافیه صفحه "تولید عکس/ویدئو حرفه ای مخصوص کسب و کار ها" رو بررسی کنی و با ما در ارتباط باشی.






